40حدیث
17ـ روز سرور و شادى
قال ابو عبد الله (ع) :
انه یوم عید و فرح و سرورو یوم صوم شکرا لله تعالى . ( وسائل الشیعه 7: 326، ح .10 )
بسمالله الرحمن الرحيم
قالَ رسولُالله ـ صلَّيالله عليه و آله و سلَّم: اِنّي تاركٌ فيكُمُ الثّقلَيْنِ كتابَ اللهِ و عترتي اهلَ بيتي؛ فإِنَّهُما لَنْ يَفْتَرِقا حَتّي' يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوضَ.
الحمدُلله و سُبحانَكَ؛ اللّ'هُمَّ صلِّ علي محمدٍ و آلهِ مظاهر جمالِك و جلالِك و خزائنِ اسرارِ كتابِكَ الذي تجلّي فيه الاَحديّةُ بِجميعِ أسمائكَ حتّي المُسْتَأْثَرِ منها الّذي لايَعْلَمُهُ غَيرُك؛ و اللَّعنُ علي ظالِميهم اصلِ الشَجَرةِ الخَبيثةِ.
هر عمل خيرى، حدّى از آن مطلوب است كه اگر از آن حدّ گذشت، ضدّش حاصل مىشود، يعنى اگر انسان پايين تر از حدّ مطلوب انجام داد قاصر و يا مقصّر است، و اگر بالاتر از حدّ مطلوب بود، به صعوبت مبتلا مى شود، تا اين كه به حدّى مى رسد كه غير ممكن و غير مقدور بشر مى گردد. مانند نماز كه بدن انسان طاقت زياد نماز خواندن را ندارد، و يا مزاحم خيراتى است كه به سبب نماز از انسان فوت مى شوند، به گونه اى كه ديگر انسان نمى تواند آنها را مثل گذشته انجام دهد.
ساير خيرات و طاعات نيز اين گونه است، به جز « ذكر اللّه » چنان كه در روايت دارد كه حدّى براى آن نيست.(1)
البته مقصود ذكر لسانى نيست، زيرا در اثر آن نيز اعضا و جوارح انسان به ملالت و ضعف و عجز و سستى دچار مى شوند، بلكه ذكر اللّه كه حدّى ندارد اعمّ از ذكر قلبى و لسانى، بلكه اعم از ذكر بدنى است، چون تمام طاعات و همه ى آن چه مرضىّ خداست ذكر اللّه است، و اين گونه ذكر با همه ى طاعات جمع، و با هر نوع طاعت پياده مى شود، نظير قضاى حوايج، اداى واجبات، بلكه به جا آوردن مستحبّات، كه نزد اهلش ذكر اللّه است، بلكه ترك مكروهات و محرمات هم ذكر اللّه است. در آن روايت از امام صادق ـ عليه السّلام ـ آمده است:
« مِنْ أَشَدِّ ما فَرَضَ اللّهُ عَلى خَلْقِهِ، ذِكْرُ اللّهِ كثيرا. ثُمَّ قالَ: لا أَعْنى سُبْحانَ اللّهِ وَالْحَمْدُلِلّهِ وَ لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ وَاللّهُ أَكْبَرُ وَ إِنْ كانَ مِنْهُ، وَ لكِنْ ذِكْرُ اللّهِ عِنْدَ ما أَحَلَّ وَ حَرَّم. »(2)
از سخت ترين چيزهايى كه خداوند بر خلق واجب نموده، ذكر بسيار خداوند است. سپس فرمود: مقصودم سبحان اللّه والحمدللّه و لا اله الاّ اللّه و اللّه اكبر نيست، هر چند اين ها نيز از ياد خداست؛ بلكه منظورم ياد خدا هنگام حلال و حرام او است.
يعنى ذكر قلبى محض. آيا واقعا سُبْحانَ اللّه است و أَشَدُّ تَذْكيرا؛ (بيشتر انسان را به ياد خدا مىآورد)است، و يا اين گفتار حضرت يوسف ـ عليهالسلام ـ كه:
«مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُو رَبِّىآ أَحْسَنَ مَثْوَاىَ إِنَّهُو لاَ يُفْلِحُ الظَّــلِمُونَ»(3)
پناه بر خدا! او پروردگار من است، و جايگاهم را نيكو قرار داده است، و ستمكاران هرگز رستگار نمىشوند.
بسم اللّه بفرماييد، كار گذشته بود كه قرآن مىفرمايد:
«وَهَمَّ بِهَا لَوْلاَآ أَن رَّءَا بُرْهَـنَ رَبِّهِى»(4)
حضرت يوسف ـ عليهالسّلام ـ نيز آهنگ او را مى كرد، اگر برهان و نشانه ى روشن پروردگارش را نمى ديد.
آيا همه اش به اختيار او بود، يا خدا حفظ كرد؟ چه كار كرد؟ آيا كارى كرد جز اين كه برهان ربّ را ديد. البته قطعا هزارها كار پيش از آن انجام داده بود تا اسباب برهان ربّ را در اوقات خلوت تحصيل كرده بود، كه در آن موقعيّت حسّاس برهان ربّ را ديد.
1. در روايت منقول از امام صادق ـ عليهالسّلام ـ آمده است: « ما مِنْ شَىْءٍ إِلاّ وَلَهُ حَدٌّ يَنْتَهى إِلَيْهِ، إِلاّ الذِّكْرَ فَلَيْسَ لَهُ حَدٌّ يَنْتَهى إِلَيهِ »؛ (هر چيز حدّى دارد كه در آن جا تمام مىشود، به جز ياد خدا كه حدّ مشخصى براى آن وجود ندارد.) ر.ك: اصول كافى، ج 2، ص498؛ وسائل الشيعة، ج 7، ص 154؛ عدةالداعى، ص248.
2. اصول كافى، ج2، ص80؛ وسائل الشيعة، ج15، ص252؛ بحار الانوار، ج68، ص204؛ ج90، ص163.
3. سورهى يوسف، آيهى 23.
4. سورهى يوسف، آيهى 24.
(تحف العقول صفحه 389)
مىفرمايد: كسى كه مروت ندارد، دين ندارد. مروت يا مروئه همان چيزى است كه در فارسى از آن به مردانگى تعبير مىكنيم. شجاعت، رسيدگى به مظلوم، پاىبندى به عهد و رعايت امانت همهاش در كلمه مروت جمع است.
مقابل مردانگى نامردى است و دين، با جوانمردى و مردانگى همراه است، كسى كه عقل ندارد مردانگى ندارد. يعنى راهنماى مردانگى انسان بايستى عقل او باشد. كارهاى جاهلانه و سفاهت مروت نيست.
با قدرترين انسانها آن كسى است كه دنيا را داراى قدر براى خودش نداند، قيمت هستى و شخصيت انسان فقط بهشت است، به هر چه كمتر از بهشت اگر خود را فروختيد زيان كردهايد.
(از احاديث منتخب رهبر معظم انقلاب «دام ظله» در شروع درس خارج)